رویای شبانه سلام بر نابترین ترانه،
شور و غزل تب شبانه،
ای وای حواسم به کجا رفت
تو همانی رویای قشنگ هر شبانه...
|
برگی با شاخه گفت: صدای پای پاییز را از بلندای کوچه باغها شنیدم که با باد می گفت: چون نسیمی تنها دوستم دارد بخاطرش تمامی کوچه باغهای ذهنم را با دسته گلهای نسترن آذین بسته ام تا زمان رسیدنم سر برسد همراه بادهای سرشار ازخاطره پاییزی،پیشش بروم یک سبد سرمای دلنشین و چند دانه انار بریزم به پایش دستش را بگیرم بگذارم در دست زمستان تا برفهای سپیدش،تن پوش پاکش باشد .باز آرام در گوشش بیصدا بگویم: تا جاری هستی زندگی جریان دارد. [ دوشنبه 92/8/27 ] [ 11:30 عصر ] [ ziba . shams ]
[ نظرات () ]
|
|
[ فالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |