رویای شبانه سلام بر نابترین ترانه،
شور و غزل تب شبانه،
ای وای حواسم به کجا رفت
تو همانی رویای قشنگ هر شبانه...
|
در هجوم تشنگی ,در سوز خورشید تموز پای در زنجیر خاک تفته می نالد گون: روز ها را می کنم, پیمانه, با آمد شدن. غوک نیزاران لای و لوش گوید در جواب: چندوچند این تشنگی ؟خود را رها کن همچو ما پیش نه گامی و جامی نوش و کوته کن سخن. بوته ی خشک گون در پاسخش گوید:خموش! پای در زنجیر,خوش تر, تا که دست اندر لجن. شفیعی کدکنی [ سه شنبه 92/10/17 ] [ 10:5 عصر ] [ ziba . shams ]
[ نظرات () ]
|
|
[ فالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |