رویای شبانه سلام بر نابترین ترانه،
شور و غزل تب شبانه،
ای وای حواسم به کجا رفت
تو همانی رویای قشنگ هر شبانه...
|
حرص می زنم برای پر کردن قفسه های یخچال ، خریدن لباس های پشت ویترین ، زدن عطرهای جدید ، خوردن بستنی ، کارامل ، نوشابه های رنگارنگ ، شیرینی های تازه .... .
می ترسم دنیا تمام شود و چیزهای خوبش را از من بگیرد . می ترسم نسل شمع ها و عود ها منقرض شود . می ترسم سی دی های جدید دیگر بیرون نیاید . می ترسم از قافله عقب بمانم . دلم شور می زند ، دلم شور ندیدن را می زند . خیابان ها را می گردم . از هر ویترینی چیزی سهم من است و از هر مغازه ای ، جنسی . می ترسم زندگی و اتفاقاتش تمام شود و من از روی حواس پرتی نفهممش . دور و برم را نگاه می کنم . به قفسه لبریز شده از کتاب های خوانده نشده و عطرهای استفاده نشده . بعد می بینم ، دهانم از چشیدن خسته است و پایم از رفتن و دستم از خرید کردن . غمگین شدنم را از روزهایی دارم که زیاد دنیال زندگی دویده ام . خسته می شوم از این همه دویدن و نرسیدن. حتی از اینکه خسته ام ، خسته شده ام ! دیگر هیچ چیز تازه ای به چشمم تازه نیست . چشم هایم دیگر آنقدر دیده که دلش نخواهد ببیند . دلم سیر شدن و خسته نشدن و طعم آرامش می خواهد . تو چی ؟؟!!
[ شنبه 91/10/9 ] [ 9:16 عصر ] [ ziba . shams ]
[ نظرات () ]
|
|
[ فالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |