سفارش تبلیغ
صبا ویژن

رویای شبانه
سلام بر نابترین ترانه، شور و غزل تب شبانه، ای وای حواسم به کجا رفت تو همانی رویای قشنگ هر شبانه... 
قالب وبلاگ

 

چه می شد فرشته ها گلدان

اگر برگ زردی بودم و از شاخه جدا می شدم ،

اگر دانه برفی بودم و بر زمین می افتادم،

اگر پنجره چوبی بودم،در یک خانه قدیمی و کسی مرا باز نمی کرد،

اگر یک دفترچه سفید بودم،بی یک سطر حرف   عاشقانه،

اگرهیچ گنجشکی برایم قصه آسمان را نمی گفت،

باز تو را صدا می کردم و با سوت قطارها به سوی تو می آمدم.

آخرین آرزوی من آفریدن چند واژه تازه است تا تو را بهتر بسرایم.

چه خوب می شد اگر می توانستم خورشید را روی بالهایم بنشانم

و به زمین بیاورم.

چه خوب می شد اقیانوسها را در فنجانی بریزم و به فرشته ها تعارف کنم.

چه خوب می شد باغهای زیبای دنیا را در یک گلدان جا می دادم و لب پنجره اتاق تو می گذاشتم.

چه خوب می شد صبح تا شب کنار پیامبران می نشستم و تفسیر چشمهای تو را می خواندم.

چه خوب می شد فقط صدای تو را می شنیدم، فقط نگاه تو را می دیدم 

و جهان آنقدر کوچک می شد که روی ناخن تو جا می گرفت.

کاش وقتی اخرین باران بر شانه های تو می بارد، من باشم و تو را تماشا کنم.

کاش وقتی با اخرین مهتاب دست و رویت را می شویی،قطره ای از آن نصیب من شود.

کاش من هم در آخرین خواب تو باشم با چای دارچین

وبابونه نقطه چینهای زندگی را پر کنم.

کاش  پنجره را کمی باز  می کردم تا عشق-هر چند با یک بغل هوای آلوده-به ریه هایم سرک بکشد.

نمی خواهم زیر علامت هزاران سوال از یاد بروم.

چه می شد به جای زمین در آسمان راه می رفتم و رد پایم در رنگین کمان پیدا می شد؟

چه می شد دیوارها بین دیدارها فاصله نمی انداختند؟

چه می شد اگر می توانستم بدون عصا و کفش

از این پله های پرپیچ و خم بالا بروم و گلهای 

سفید زنبق را از دره های بهشت بچینم و با خود بیاورم؟

محمدرضا مهدیزاده

قصه عاشقانه پنجره چوبی


 


[ سه شنبه 91/12/15 ] [ 11:36 عصر ] [ ziba . shams ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

لینک دوستان
موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 2
بازدید دیروز: 27
کل بازدیدها: 213567




کد کج شدن تصاویر

فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
فونت زیبا ساز ، نایت اسکین