سفارش تبلیغ
صبا ویژن

رویای شبانه
سلام بر نابترین ترانه، شور و غزل تب شبانه، ای وای حواسم به کجا رفت تو همانی رویای قشنگ هر شبانه... 
قالب وبلاگ

آب حیات منست خاک سر کوی دوست

گر دو جهان خرمیست ما و غم روی دوست

ولوله در شهر نیست جز شکن زلف یار

فتنه در آفاق نیست جز خم ابروی دوست

داروی مشتاق چیست زهر ز دست نگار

مرهم عشاق چیست زخم ز بازوی دوست

دوست به هندوی خود گر بپذیرد مرا

گوش من و تا به حشر حلقه هندوی دوست

گر متفرق شود خاک من اندر جهان

باد نیارد ربود گرد من از کوی دوست

گر شب هجران مرا تاختن آرد اجل

روز قیامت زنم خیمه به پهلوی دوست

هر غزلم نامه ایست صورت حالی در او

نامه نوشتن چه سود چون نرسد سوی دوست

لاف مزن سعدیا شعر تو خود سحرگیر

سحر نخواهد خرید غمزه جادوی دوست
سعدی دوست هجران

 


[ شنبه 92/1/31 ] [ 11:47 عصر ] [ ziba . shams ] [ نظرات () ]

سهراب سپهری نقاش و شاعر، 15 مهرماه سال 1307 در کاشان متولد شد.

خود سهراب می گوید :

 مادرم میداند که من روز چهاردهم مهر به دنیا آمده ام.

درست سر ساعت 12? مادرم صدای اذان را میشندیده است… (هنوز در سفرم – صفحه

9) پدر سهراب، اسدالله سپهری، کارمند اداره پست و تلگراف کاشان، اهل ذوق و هنر.

وقتی سهراب خردسال بود، پدر به بیماری فلج مبتلا شد.

… کوچک بودم که پدرم بیمار شد و تا پایان زندگی بیمار ماند.

پدرم تلگرافچی بود. در طراحی دست داشت. خوش خط بود.

تار مینواخت. او مرا به نقاشی عادت داد… (هنوز در سفرم – صفحه 10)

درگذشت پدر در سال 1341 

ادامه مطلب...

[ جمعه 92/1/30 ] [ 11:47 عصر ] [ ziba . shams ] [ نظرات () ]

 

 قدم تقصیر هرگز حقیقت

تقصیر من بود که

 

 سراغ سایه را از خورشید می گرفتم

 

 و سراغ تو را

 

از وسعت دور دریاها

 

سراغ قدم هایت را از راه هایی می گرفتم

 

که هرگز تو را

 

حتی به خواب عبور هم ندیده بودند

 

 تقصیر من بود

 

که نامت را با عطر ستاره

 

بر بالش شب می نوشتم

 

تا آسمان خواب هایم

 

 بوی تو را داشته باشند

 

 تقصیر من بود

 

 که برای آمدنت فال می گرفتم

 

 نباید گره خیال را و خاطره را

 

از حقیقت تلخ روزمرگی ها باز می کردم

 

که رویای آفتابی تو

 

برای یک عمر عاشق ماندنم

 

کافی بود !!!

 


[ چهارشنبه 92/1/28 ] [ 12:45 صبح ] [ ziba . shams ] [ نظرات () ]

 

عشق

وقتی دل ارزش خودش را از دست بدهد و

چشمهایت دیگر اشکی برای ریختن نداشته باشد،

وقتی دیگر قدرت فریاد زدن را هم نداشته باشی،

وقتی دیگر هر چه دل تنگت خواسته باشد گفته باشی،

وقتی دیگر دفتر و قلم هم تنهایت گذاشته باشند،

وقتی از درون تمام وجودت یخ بزند،

وقتی چشم از دنیا ببندی و آرزوی مرگ بکنی،

وقتی احساس کنی تنهاترین هستی،

چشمهایت را ببند و از ته دل بخند که با هر لبخند

روحی خاموش جان میگیرد و درخت پیر جوان میشود.

آری لحظه هاست که آدمی را هیچ و پوچ میکند.

لحظه هاست که انسان را فرسوده و خسته از زندگانی میکند

و لحظه هاست که عمر ما را به پایان میرساند.

بیایید از پس لحظه ها بگریزیم و به امید لحظه بعدی زندگی نکنیم.

اینگونه بیندیشیم که انگار لحظه بعدی پیش روی ما نیست

و از همین لحظه لذت ببریم نه به امید لحظه بعدی....


 


[ شنبه 92/1/17 ] [ 10:55 عصر ] [ ziba . shams ] [ نظرات () ]
   ........   

.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

لینک دوستان
موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 6
بازدید دیروز: 12
کل بازدیدها: 213498




کد کج شدن تصاویر

فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
فونت زیبا ساز ، نایت اسکین