سفارش تبلیغ
صبا ویژن

رویای شبانه
سلام بر نابترین ترانه، شور و غزل تب شبانه، ای وای حواسم به کجا رفت تو همانی رویای قشنگ هر شبانه... 
قالب وبلاگ

سر سبز دل از شاخه بریدم، تو چه کردی؟ افتادم و بر خاک رسیدم، تو چه کردی؟ من شور و شر موج و تو سر سختی ساحل روزی که به سوی تو دویدم، تو چه کردی؟  هر کس به تو از شوق فرستاد پیامی من قاصد خود بودم و دیدم تو چه کردی  مغرور، ولی دست به دامان رقیبان رسوا شدم و طعنه شنیدم، تو چه کردی؟  «تنهایی و رسوایی»، «بی مهری و آزار» ای عشق، ببین من چه کشیدم تو چه کردی  فاضل نظری

سر سبز دل از شاخه بریدم، تو چه کردی؟
افتادم و بر خاک رسیدم، تو چه کردی؟

 

من شور و شر موج و تو سر سختی ساحل
روزی که به سوی تو دویدم، تو چه کردی؟

هر کس به تو از شوق فرستاد پیامی
من قاصد خود بودم و دیدم تو چه کردی

مغرور، ولی دست به دامان رقیبان
رسوا شدم و طعنه شنیدم، تو چه کردی؟

«تنهایی و رسوایی»، «بی مهری و آزار»
ای عشق، ببین من چه کشیدم تو چه کردی

فاضل نظری 


[ جمعه 92/7/26 ] [ 12:3 صبح ] [ ziba . shams ] [ نظرات () ]

آیین عشق بازی دنیا عوض شده ست  یوسف عوض شده ست، زلیخا عوض شده ست  سر همچنان به سجده فرو برده ام ولی  در عشق سال ها ست که فتوا عوض شده ست  خو کن به قایقت که به ساحل نمی رسیم  خو کن که جای ساحل و دریا عوض شده ست  آن با وفا کبوتر جلدی که پر کشید  اکنون به خانه آمده ،اما عوض شده ست  حق داشتی مرا نشناسی به هر طریق  من همچنان همانم و دنیا عوض شده ست  فاضل نظری

آیین عشق بازی دنیا عوض شده ست

یوسف عوض شده ست، زلیخا عوض شده ست

سر همچنان به سجده فرو برده ام ولی

در عشق سال ها ست که فتوا عوض شده ست

خو کن به قایقت که به ساحل نمی رسیم

خو کن که جای ساحل و دریا عوض شده ست

آن با وفا کبوتر جلدی که پر کشید

اکنون به خانه آمده ،اما عوض شده ست

حق داشتی مرا نشناسی به هر طریق

من همچنان همانم و دنیا عوض شده ست

فاضل نظری


[ پنج شنبه 92/7/25 ] [ 11:55 عصر ] [ ziba . shams ] [ نظرات () ]

زمان نمی گذرد عمر ره نمی سپرد صدای ساعت شماطه بانگ تکرار است نه شب هست و نه جمعه نه پار و پیرار است جوان و پیر کدام است زود و دیر کدام است اگر هنوز جوان مانده ای به آن معناست که عشق را به زوایای جان صلا زده ای ملال پیری اگر میکشد تو را پیداست که زیر سیلی تکرار دست و پا زده ای زمان نمی گذرد صدای ساعت شماطه بانگ تکرار است خوشا به حال کسی که لحظه لحظه اش از بانگ عشق سرشار است فریدون مشیری

زمان نمی گذرد عمر ره نمی سپرد

صدای ساعت شماطه بانگ تکرار است

نه شب هست و نه جمعه

نه پار و پیرار است

جوان و پیر کدام است زود و دیر کدام است

اگر هنوز جوان مانده ای به آن معناست

که عشق را به زوایای جان صلا زده ای

ملال پیری اگر میکشد تو را پیداست

که زیر سیلی تکرار

دست و پا زده ای

زمان نمی گذرد

صدای ساعت شماطه بانگ تکرار است

خوشا به حال کسی

که لحظه لحظه اش از بانگ عشق سرشار است

فریدون مشیری


[ چهارشنبه 92/7/24 ] [ 11:20 عصر ] [ ziba . shams ] [ نظرات () ]

 قبل از تولد و برای بدنیا اومدن ؛ خودمون رو در دریایی از آب  قرار میدیم بعد از تولد و برای زندگی، در اقیانوسی از هوا و با مردن ، در میان خروارها خاک ... امیدوارم این چرخه رو با آتش تکمیل نکنیم. خدایا پناه بر تو از این دنیای پر از هوا خدایا در این سفر پر بلا ، آب و باد و خاک را تحمل کرده ام ؛ از آتش به تو پناه می برم . خدایا من یک مسافرم ... ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه و قنا عذاب النار

قبل از تولد و برای بدنیا اومدن ؛

خودمون رو در دریایی از آب  قرار میدیم بعد از تولد و برای زندگی،

در اقیانوسی از هوا و با مردن ، در میان خروارها خاک ...

امیدوارم این چرخه رو با آتش تکمیل نکنیم.

خدایا پناه بر تو از این دنیای پر از هوا خدایا در این سفر پر بلا ،

آب و باد و خاک را تحمل کرده ام ؛

از آتش به تو پناه می برم .

خدایا من یک مسافرم ...

ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه و قنا عذاب النار


[ چهارشنبه 92/7/24 ] [ 10:55 عصر ] [ ziba . shams ] [ نظرات () ]

عرفات با امام حسین

الهی! عرفه‏ ام، باحسین علیه‏ السلام از عرفات کوچ کردو رحل اقامت در کربلا گزید؛

پس تو رامی خوانم به زبانی که امامم حسین علیه ‏السلام

در روز عرفه و در ودایش با سرزمین عرفات خواند.

الهی تو را می‏خوانم، با اشک‏هایی که به ترنم آخرین نوای آسمانی مولایم

حسین علیه‏ السلام در روز عرفه، بر صورت شرمسارم روان شده است.

الهی! تو را می‏خوانم به پاکی و خلوص بندگی در صحرای عرفات،

به تکاپوی حاجیان؛ آن‏گاه که جان مشتاق را برای لقای تو روانه آسمان زلال عرفه می‏کنند.

خدای من! دلم برای آشنایی و آشتی با تو، بی‏تاب‏تر از همیشه است و

تنها دارایی‏ام در پیشگاه تو، دعایی است که به آن وعده اجابت داده‏ای.

چگونه تو را دریابم و کدام باد موافق، این خس دورافتاده از آستانت را

به کوی شناخت و دلدادگی به تو رهنمون می‏سازد؟

الهی! تو نوری؛ آشکارتر از آنی که به مدد آثار خلقتت، شناخته شوی.

تو نوری و روشن‏تر از آنی که در پناه سایه درآیی.

خدای من! چه وقت از دیده ‏ام نهان شدی تا برای اثبات بودن تو، دست به دامن برهان و استدلال ببرم؟

تو آنقدر ظاهری که رسیدن به تو از راه مشاهده آثارت، راه دراز پیمودن و به بیراهه رفتن است.

پس خدای من! چنان به عشق خود مرا بنواز و یاری‏ام کن تا دیده ‏ام؛

به فراتر از نشانه‏ هایت دل مشغول دارد و از درک نور تو که آفاق را روشن کرده، بازنماند.

بارالها! چنان خود را به من بنما که بی ‏واسطه و با شهود قلب، شیفته جمال نورانی تو شوم.


[ چهارشنبه 92/7/24 ] [ 10:24 صبح ] [ ziba . shams ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

لینک دوستان
موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 25
کل بازدیدها: 213238




کد کج شدن تصاویر

فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
فونت زیبا ساز ، نایت اسکین