پيام
+
دهقان پير، با ناله ميگفت: ارباب! آخر درد من يکي دو تا نيست
با وجود اين همه بدبختي، نميدانم ديگر خدا چرا با من لج کرده
و چشم تنها دخترم را«چپ» آفريده است؟! دخترم همه چيز را دو تا ميبيند.
ارباب پرخاش کرد و گفت: بدبخت! چهل سال است نان مرا زهر مار ميکني!

راه كمال
91/7/13

روياي شبانه♥
مگر کور هستي، نميبيني که چشم دختر من هم «چپ» است؟!
دهقان گفت: چرا ارباب ميبينم … اما … چيزي که هست،
دختر شما همهي اين خوشبختيها را «دوتا» ميبيند
… ولي دختر من، اين همه بدبختي را … !
شهاب افشار
زيـــــــــــــ بـــــا :) !