رویای شبانه سلام بر نابترین ترانه،
شور و غزل تب شبانه،
ای وای حواسم به کجا رفت
تو همانی رویای قشنگ هر شبانه...
|
دلم را سپردم به بنگاه دنیا و هی آگهی دادم اینجا و آنجا و هر روز برای دلم مشتری آمد و رفت و هی این و آن سرسری آمد و رفت ولی هیچ کس واقعاً اتاق دلم را تماشا نکرد دلم قفل بود؛ کسی قفل قلب مرا وا نکرد یکی گفت: چرا این اتاق پر از دود و آه است؟ یکی گفت: چه دیوارهایش سیاه است! یکی گفت: چرا نور اینجا کم است؟ وآن دیگری گفت: و انگار هر آجرش فقط از غم و غصه و ماتم است! و رفتند و بعدش دلم ماند بی مشتری و من تازه آنوقت گفتم: خدایا تو قلب مرا می خری؟ و فردای آن روز خدا آمد و توی قلبم نشست و در را به روی همه پشت خود بست و من روی آن در نوشتم: ببخشید؛ دیگر برای شما جا نداریم از این پس به جز او کسی را نداریم. [ سه شنبه 92/7/2 ] [ 1:28 صبح ] [ ziba . shams ]
[ نظرات () ]
|
|
[ فالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |