رویای شبانه سلام بر نابترین ترانه،
شور و غزل تب شبانه،
ای وای حواسم به کجا رفت
تو همانی رویای قشنگ هر شبانه...
|
![]() مریضت شده ام ..
پی راه نجاتم ، که شفا دهد م از هرچه تعلق به تو دارد و در من مانده ! هی همین حوالی اسم تو پرسه می زنم به خودم می آیم و می بینم « حتی قلم هم غریبگی می کند با نامت » راستی از چندم باران بود که ندیدمت .... که نماندی ام ؟ به گمانم صد سال ، از آن شب خاموش بی روزن می گذرد گاهی خواب می بینم خواب یک پیاله انار ! یک دامن پونه وُ پروانه و یک آسمان آبی پُربادبادک ... ! سپیده می زند و برمی خیزم ؛ نخی میان انگشتان یخ زده ام جا مانده کسی نیست بپرسمش : " بادبادک من کو ؟ " کسی نیست بگویدم : " یک نفر از حوالی باران ، که چترهم نداشت در نزده آمد و خواب خیس تو را شکست . بادبادکت را هم برد ! " شاعر؟
[ سه شنبه 91/10/26 ] [ 11:51 عصر ] [ ziba . shams ]
[ نظرات () ]
|
|
[ فالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |