رویای شبانه سلام بر نابترین ترانه،
شور و غزل تب شبانه،
ای وای حواسم به کجا رفت
تو همانی رویای قشنگ هر شبانه...
|
یــکـــــــــــــــــ سال پیش در چنین روزی من رویای شبانه قدم به دنیای پارسی بلاگ گذاشتم، یک سال از آن روز که دوستان مرا در جمع صمیمانه خود پذیرفتند میگذرد... در این یک سال با بهترین ها که همگی همسایه خورشیدند آشنا شدم، در کوچه پس کوچه های رفاقت شهریار کوچه ها را دیدم که شاعر پروانه ها شده بود و غزل صداقت را بسان مجنون دیوانه می سرود، من در کنار جویبار لحظه ها قدم زدم و درسایه های خیال خود یاس شیشه ای را در هاله ای از نوربه میخانه عشق بردم و آن را به نگهبان سپردم،، در این سرزمین من ستاره سهیل را در کهکشان آسمان عشق دیدم، بارها در زیر ترنم باران سکوت شبانه هور را با تبسم شکستم.... من کودکی هایم را با دکتر بالتزار به یاد آوردم و نگین سرسبز خیالم را با توهمات یک دیوانه گره زدم، در گندم زارهای چم مهر قدم زدم و عطر یاس را در آیینه بهار بوییدم.. دیدم که صیاد به دنبال پرنده های ست که به سمت رهایی در حال پروازند، قاصدک را دیدم که با صدای قنوت جویبار به آرامش می رسید، من با این دوستان تندیس اندوهم را به باد صبا سپردم ... من در سرزمین عشق و محبت دوستانی یافتم که همگی کیمای ناب من اند [ جمعه 92/5/25 ] [ 10:24 عصر ] [ ziba . shams ]
[ نظرات () ]
|
|
[ فالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |