رویای شبانه سلام بر نابترین ترانه،
شور و غزل تب شبانه،
ای وای حواسم به کجا رفت
تو همانی رویای قشنگ هر شبانه...
|
چون طفل که از خوردن داروست پریشان
با دوست پریشانم و بی دوست پریشان ابرو به هم آورده و گیسو زده بر هم چون ابر که بر گنبد مینوست پریشان مجموعهی ناچیز من آشفتهی او باد آنکس که وجودم همه از اوست پریشان دست و دل من بر سر این سلسله لرزید در جنگل گیسوی تو آهوست پریشان آرامش دریای مرا ریخته بر هم ماهی که پریخوست پریروست پریشان با حوصلهی تنگ و دل سنگ چه سازم؟ با دوست پریشانم و بی دوست پریشان علیرضا بدیع [ چهارشنبه 92/6/20 ] [ 10:57 عصر ] [ ziba . shams ]
[ نظرات () ]
|
|
[ فالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |