سفارش تبلیغ
صبا ویژن

رویای شبانه
سلام بر نابترین ترانه، شور و غزل تب شبانه، ای وای حواسم به کجا رفت تو همانی رویای قشنگ هر شبانه... 
قالب وبلاگ

 

سلام زندگی عشق

سلام من به زندگی،به گیسوهای انوار خورشید،

به زیباترین پرتوهای مهتاب ،قشنگترین چشمک هر ستاره،

سلام به امروز،به دیروز و نابترین سلام به فرداها..فرداهای نامده،

همان فردایی که زیباترین روزهای با تو بودن می شود.

راستی یادم رفت سلام به تو،

زیباترین بهانه ام،شورِ غزل و تاب وتب ترانه ام..

سلام به روز عاشقی تو بهترین روز منی،

و ه که چه خوش خیال است دل من...

دل تو کجا تاب و تب لحظه عاشقی کجا...

سلام به خوش خیالی خودم،

سلام به روز مرگ من،

زندگی دوباره ام لحظه آرمیدنم

به لحظه های بی کسی

ســلام

زیبا نوشت

لطفا کپی نکنید

 


[ شنبه 91/11/28 ] [ 9:59 عصر ] [ ziba . shams ] [ نظرات () ]

به دوران کودکیت برگرد

کودک که بودی از زندگی چه میدانستی؟

نگاهت معصوم و خندهای کودکانه ات از ته دل

بزرگترین دلخوشیهایت داشتن اسباب بازی دوستت،پوشیدن گفش بزرگترها

و حتی خوردن یک تکه کوچک شکلات

بچه که بودی حسادت،کینه و نفرت در قلب کوچکت جایی نداشت

دوست داشتنت پاک و بی ریا

بخشیدنت با رضایت

چاره ی ناراحتی ات یک لحظه گریستن

و این پایان تمام کدورتها بود

می خندیدی و در دنیای خودت غرق می شدی!

چه شد؟ بزرگ شدی...؟!!!


[ سه شنبه 91/11/24 ] [ 12:15 صبح ] [ ziba . shams ] [ نظرات () ]

 

پنجره شاید کلاغ ها
شاید روزی پنجره را ببندم

و تصویر تو بماند

آنجا

پشت پنجره

کنار کلاغ‌هایی که روی سیم

سال‌هاست در انتظار عکاس

لبخند می‌زنند

شاید...

 


[ سه شنبه 91/11/17 ] [ 11:40 عصر ] [ ziba . shams ] [ نظرات () ]

 

به سوی تو

گاهی خورشید در یک فنجان می افتد و تاریک می شود،

 گاهی عقربه  های ساعت یخ می زنند،گاهی زخمهایم آنقدر زیاد

 می شوند که حتی دستهای تو نمی توانند روی آنها مرهم بگذارند.

گاهی اسم خودم را فراموش میکنم و نمی دانم کی شاعر شدم.خوشبختم،

چون هنوز تو زیبایی و من می توانم از پشت همه پنجره ها ماه را ببینم.

می توانم دست های مادرم را ببوسم و دست پدرم را بر شانه هایم حس کنم.

می توانم از دورترین آسمانها برای فرزندانم ستاره بچینم.

می توانم با نان خالی سیر شوم و با دریا و موجهایش عکسی به یادگار بگیرم.

گاهی سلامها آنقدر سرد می شوند که از دهان می افتند،

گاهی کسی نمیداند ماه در کجای آسمان نشسته است،

گاهی همه رویاها و آرزوهایمان آتش می گیرند وپیرمرد

محله بی آنکه آخرین استکان چایش را بنوشد،

دست مرگ را می گیرد و می رود،

گاهی درختان به خوابی عمیق فرو می روند وبهار را نمی بیینند.

با این حال من خوشبختم،چون هنوز دستهایم پر از کلمات جوان است 

و می توانم برای تو غزل بگویم. می توانم حرفهایم را زیر باران بشوییم

و کاری کنم که ستاره ها لا به لای موهای تو روشن شوند.

می توانم همه پرده های سنگی را کنار بزنم و به نگاه تو برسم.

من خوشبختم،چون میتوانم هر چقدر که دلم میخواهد یک گل سرخ را ببویم

و تا آخرین روز دنیا با تو درد دل کنم.

می توانم کنار تو روی یک نیمکت سنگی بنشینم و بر آمدن آفتاب راببینم.

گاهی زمین به شکل مربع می شود و احساس می کنم که بر لبه یکی از

قاره ها آویزان شده ام  و با کوچکترین بادی در کهکشان رها می شوم

و معلق می مانم. گاهی مرگ آنقدر به من نزدیک می شود که یادم 

میرود زندگی چه رنگی است و دست های تو کی اولین میوه را

برایم پوست کند.با این حال من خوشبختم

چون می توانم تورا دوست داشته باشم و بی اعتنا به روباه ها

و کلاغها بسوی تو بیایم .

محمد رضا مهدیزاده

 

 


[ شنبه 91/11/14 ] [ 10:28 عصر ] [ ziba . shams ] [ نظرات () ]

 

سر سطر مهربانا جراحی
باز از خط زده ام بیرون

مهربانا

دوباره سر سطر را نشانم بده......
حال حواسم خوب نیست

دلم یک جراحی طولانی می خواهد

درست روی آن نقطه از حواسم که روبه توست....
چشم هایت را ببندد

تا دیگر دست زندگی به من نرسد

درشهر چشم های تو حوضی ست

که عجیب دوستش دارم....
خدایا

می خواهم ببینمت

طبقه چندم آسانسور را فشار دهم....؟؟؟؟؟

 


[ شنبه 91/11/7 ] [ 10:40 عصر ] [ ziba . shams ] [ نظرات () ]
   ........   مطالب قدیمی‌تر >>

.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

لینک دوستان
موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 14
بازدید دیروز: 3
کل بازدیدها: 216734




کد کج شدن تصاویر

فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
فونت زیبا ساز ، نایت اسکین