رویای شبانه سلام بر نابترین ترانه،
شور و غزل تب شبانه،
ای وای حواسم به کجا رفت
تو همانی رویای قشنگ هر شبانه...
|
دلم را سپردم به بنگاه دنیا و هی آگهی دادم اینجا و آنجا و هر روز برای دلم مشتری آمد و رفت و هی این و آن سرسری آمد و رفت ولی هیچ کس واقعاً اتاق دلم را تماشا نکرد دلم قفل بود؛ کسی قفل قلب مرا وا نکرد یکی گفت: چرا این اتاق پر از دود و آه است؟ یکی گفت: چه دیوارهایش سیاه است! یکی گفت: چرا نور اینجا کم است؟ وآن دیگری گفت: و انگار هر آجرش فقط از غم و غصه و ماتم است! و رفتند و بعدش دلم ماند بی مشتری و من تازه آنوقت گفتم: خدایا تو قلب مرا می خری؟ و فردای آن روز خدا آمد و توی قلبم نشست و در را به روی همه پشت خود بست و من روی آن در نوشتم: ببخشید؛ دیگر برای شما جا نداریم از این پس به جز او کسی را نداریم. [ سه شنبه 92/7/2 ] [ 1:28 صبح ] [ ziba . shams ]
[ نظرات () ]
![]() التماست نمی کنم
هرگز گمان نکن که این واژه را
در وادی آوازهای من خواهی شنید
تنها می نویسم بیا
بیا و لحظه یی کنار فانوس نفس های من آرام بگیر
نگاه کن
ساعت از سکوت ترانه هم گذشته است
اگرنگاه گمانم به راه آمدنت نبود
ساعتی پیش
این انتظار شبانه را به خلوت ناب خواب های تو می سپردم
حال هم
به چراغ همین کوچه ی کوتاه مان قسم
بارش قطره یی از ابر بارانی نگاهم کافی ست
تا از تنگه ی تولد ترانه طلوع کنی
اما
تو را به جان نفس های نرم کبوتران هره نشین
بیا و امشب را
بی واسطه ی سکسکه های گریه کنارم باش
مگر چه می شود
یکبار بی پوشش پرده ی باران تماشایت کنم ؟
ها ؟
چه می شود ؟ یغما گلرویی [ سه شنبه 92/7/2 ] [ 1:13 صبح ] [ ziba . shams ]
[ نظرات () ]
|
|
[ فالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |